۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه


اورگاسم (1)


رضاءْ، اُرگسم، چیست و كیْفِ وقوع آن در زن و مرد چگونه است ؟!

بخش نخست؛

تحریكات جنسی و گاه طبعاً «رضاءْ» در زنان فرآیندی است بس پیچیده كه تمام وجود یك زن، هم ذهن و هم بدن وی، را در بر میگیرد. ذهن انسان هنگام تحریكات جنسی از اعضا و پوست بدن علائم یا سیگنالهای مختلف بسیاری دریافت كرده، آنها را پردازش می كند و بر اساس فطرت وتا حدی تجربه و یادگیری های قبلی تبعاً بدانها پاسخهای مناسب را نیز میدهد. ممكن است فرآیند تحریكات جنسی در مغز ما در پاسخ به یك هوس، تصوّر(آمیزش)، تحریك دیداری( دیدن بدن لخت ... )، تحریك شنیداری (شنیدن صداهای وسوسه انگیز...)، تحریكات شامّه ای (بوی فِرِمُون بدن ...) و یا طعم ( طعم قسمتهائی از بدن ....) آغاز بشود. آغاز فرآیند تحریكات جنسی در یك زن زمانی شروع میشود كه یا فردی اندام تناسلی و سینه هایی او را به طُرقِ مختلف تحریك بكند و یا اینكه احساس كند پوست بدنش با جریان نسیم هوا در نوازش است و یا لباسهایش با سینه یا اندام تناسلی وی در تماس و اصطكاك قرار بگیرند. باری، رضاءِْ كامل تنها زمانی اتّفاق می افتد كه هم ذهن و هم بدن در یك وفاداریِ بازخورندی، فیدبك، و به طور همزمان درگیر آمیزش باشند. بله، ذهنیدن به تنهایی نیز منجر به لذّت میشود، اما باز شما این لذّت را در بدن خود یكسویه می یابید. بهرحال؛ نهایت لذت، رضاءْ، زمانی حصول می یابد كه هر دو، «بدن- ذهن» در تعاطی با یكدیگر قرار بگیرند.

ما در زمان تولّد به تحریكات جنسی فقط از روی غریزه پاسخ میدهیم. یك طفل اگر احساس ایمنی كند و نیازهای اولیه اش را بطور مثبت پاسخ بیابد، آنگاه خیلی آسان به محّرِكِ جنسی نیز پاسخ میدهد. و شاید به همین علّت است كه شیر دادن و لخت گذاشتن بچه در معرض هوا مایه بروز تحرّكات جنسی در وی میگردد و او را به یك نوع جنب و جوش عجیب و غریب و گاه مضحك وامیدارد...! اصلاً مشاهدات اخیر از جنین هفت-هشت ماهه نشان میدهند كه اوّلین خود-ارضائی، استشهاد، دختر در بطن مادرش بوقوع میپیوندد. در اینباره بیشتر صحبت خواهیم نمود. دقیقاً از همینروست كه یك نوزاد در هنگام تولّد به محرّكهای جنسی، كاملاً حسّاس است (كما اینكه از صدرحیاتش بوده!) اگر چه هنوز نداند كه چطور باید آنها را ارزش نهد و یا مقوله بندی كند. در نتیجه در هنگام تولد؛ یك نوزاد بیشتر توسط محرّكهای فیزیكی لذت میبرد تا پردازش فكری و ذهنی نسبت به واقعیّت سكس و احیاناً عشق. این همان پدیده ایست كه «زیگموند فروید» آنرا «لیبیدو» نامید. خلاصه، رضاء صرفاً در حدِّ یك پاسخ فیزیكی ساده یا لیبیدوئی در كودكان خود را بروز میدهد.

در زمان بلوغ؛ ما پاسخهای جنسی مناسب را كم و بیش از محیط خود آموخته ایم. غالباً تا آن زمان ذهنمان دچار عفونت این میم، (ر.ك. ”میم چیست“) شده است كه هر پاسخ جنسی به محرّكات مربوطه اصولاً «بد» است. اثر این تلقین ممتیكی گاه آنقدر شدید است كه به علّت پرهیز ازآمیزش فیزیكی واقعاً ندانیم اصلاً كیً از لحاظ جنسی تحریك شده ایم و این قضیه البتّه بیشتر در مورد دخترها صدق میكند تا پسرها؛ صرف نظر از تربیت یا فرهنگی كه به آن متعلّق باشند. علتش هم دو امر واضح است؛ نعوظ و انذالًِ برای پسرها تجربه ای كاملاً عیان و قابل لمس و مشاهده است. امّا دختران در این سن آموخته اند كه «دخترهای خوب» و «دخترهای بد» چه كسانی هستند و ذهنشان در دغدغه حلِّ این مشكل است كه چه جفتی برای آنها مناسبتر میباشد. در اكثر فرهنگها این فقط پسرانند كه آزادند تا به سه امر مجزّا یعنی سكس، تناسل و ارتباط (از همخوابی دوستانه گرفته تا ازدواج) به طور جداگانه و در مقام و مكان خود هم بیندیشند و هم تصمیم بگیرند و هم عمل كنند--امّا متاسّفانه این آزادی از شما دختران بدلیل تابوها و اوامر و نواهی سنّتی-دینی و هنجارهای عُرفی سلب شده است و شما باید با یك تیر، كه همان «بكارت = نجابت» باشد، سه نشان را در آنِ واحد بزنید. و اینهم نتیجه ای به جز افزایش پدیده نارضایتی و سرخوردگی در میان جنس شما و یا در نهایت، طلاقْ موفّقیت چندانی را برای زن و مرد آنهم تواماً در برندارد. امّا باید این چرخه شیطانی را یكبار و برای همیشه از كار انداخت؛ كما اینكه فعّالیت ما در این وبلاگ به همین خاطر است. بگذریم. . . !

دختران بین سنین 13 – 19 و البتّه زنان جوان، اگر احساس یا تمایل جنسی را ”بد و قبیح“ بدانند، شاید به خود اجازه ندهند در موقعیّتی تجربی قرار گیرند كه اصولاً احساس نیاز جنسی را در خود بیابند. شاید آنان این تحریك جنسی را در ماسك كاذب عشق و عشق ورزیدن به یك فرد ببینند. یا شاید هر نوع نیاز جنسی را طبعاً در خود منكوب نموده و یا بروز آن را از ریشه انكار كنند و آنقدر مفرطانه به محرّكهای جنسی پاسخ منفی بدهند كه نفس آمیزش را برای خود اصلاً امری غیر ممكن تصوّر نمایند. به دنیا و یا پدیده «سرد مزاجی» خوش همی آمدیدــ یكی از عوامل مهم در فشارهای روحی و دردهای جسمی خود زن، تلخی و كسالت روابط آمیزشی او با جفتش و بنابراین مثلاً طلاق است و البتّه بیائید غفلت نكنیم از گرم شدن بازار «زنان حرفه ای».

زنهائی هم هستند كه نسبت به آمیزش جنسی احساس، آنهم برغم تحمیل هنجارهای اجتماعی، منفی ندارند و از این لحاظ آزادند. آنان از تحریكات جنسی درست مانند مردان و آنهم بدون كتمان آن لذّت می برند و آزادانه دنبال محرّكات جنسی نیز هستند. حال چه چیزی و یا چه كسی آنان را از لحاظ جنسی تحریك كند؛ بحثی دیگر است. البته جامعه نامنصفانه به اینگونه دخترها و زنهای سكسی به دید منفی می نگرد و آنان را ”زنان سلیطه“ و ”فاحشه“ می نامد. در جامعه آشفته خود ما، دختری كه از احساسات جنسی خویش دوری كند «نرمال-تر» از دختری قلمداد میشود كه از لحاظ جنسی بخواهد «روشنفكر» بوده باشد. شاید اكنون این حرف كمتر از بیست سال پیش درست باشد، اما بهر حال هنوز این موضوع كما هو السابق واقعیّت دارد بعلاوه علل «ژنتیكی-تكاملی» خاصِّ خودش كه من در مقالات بعدی حتماً به آنها اشاره خواهم كرد.

بنابراین، پدیداری رضاء در یك زن؛ آنهم نسبت به یك مرد، بیشتر تابع ذهن او شده است تا نفس تجربه فیزیكی. از همینرو شدّت رضاء در زن بعلّت در گیری مستقیم ذهن وی حین آمیزش در مقایسه با مرد بیشتر است. تو گوئی كه زن، در تضادّ با مرد، بیشتر با ارگان مغزش آمیزش میكند تا عضوهای سكس-ابزارش. یكی از عوامل مؤثّر در بروز این رفتار «شرطی-شدن» زنان تحت فشارهای معمول، كنترل و سركوب سائقهای جنسی آنان، در جوامع است. توانایی یك مرد برای رسیدن به حالت نعوظ و انزال به طور «مثبت» دلالت بر «رجولیّت» وی میكند كه در ضمن به آن نیز افتخار هم دارد. در حالیكه تحریك جنسی زن و لذّت وی از آن دائماً نا مطلوب و ناموجّه تلقی و منكوب شده است و به همین جهت، و تنها به عنوان یكی از عوامل، زنان اغلب كمتر از مردان ارضاء میشوند، این در حالی است كه ما میدانیم هر دو (زن و مرد) در هنگام تولد بطور مساوی از تحریكات جنسی لذت می برند. و این البتّه سهم تربیت، فرهنگ، تمدّن و یا در یك كلام «میمها» است در رقابت با «ژنها» به عرضه و تولید جنس زن و مرد چنانكه میبینیم.

بخش دوّم؛

فرایند آمیزش تا حالت رضاء، Orgasm، در زنان آنهم در چندین مرحله همراه است با یكسری تغییرات، علاوه بر تغییرات هرمونی و مغزی، فیزیكی و تدریجی در بدن آنها. زنان در مرحله اول با پدیده ”تراكم رگی“ یعنی تجمّع فروان خون در سینه ها و سكس-ابزار خویش مواجه میشوند كه این خود منجر به برجسته و برانگیخته و حساس شدن این اندامها می گردد. و نسبتاً تمام بدنشان در این مرحله نسبت به هر گونه تماس، مُلامسه، لیسش و ماساژ واجد یك سری احساسات گرم و داغ و مطبوع می شود، رنگ پستونك، نوك پستان، و سكس-ابزار تغییر، نموده , در همان حال بابهشتِ آنها مرطوب و لغزنده می شود. زنان در مرحله دوم با پدیده ”انقباض عصبی عضلات“ مواجه می شوند: یعنی، تولید انرژی در انتهای رشته های عصبی و بافتهای ماهیچه ای و بطور كلی تمام بدن. ”انقباض عصبی عضلات“ همان حدِّ از سكس است كه دانشمندان آنرا در استشهاد، Masturbation، به زنان قبل از رضاء پیشنهاد می كنند. بعداً بهّ تفصیل در باره استشهاد اعمّ از فواید و روشهای مناسب انجام آن مطالب مفیدی را به شما عرضه خواهیم كرد. فقط در اینجا تاكید باید نمود كه ”انقباض عصبی عضلات“ یك حالت بد كه در نتیجه احساسات منفی به آدم دست می دهد نیست. شاید شما این انقباض را در خود به عنوان احساس «پُرشدن» یا انقباض در سرتاسر بدن خویش آنهم «ماقبل رضاء» یا در «نقطه برگشت» حس كنید. جالب اینجاست كه گاه برخی از زنان وقتی در این مرحله، دوّم، یكنوع انقباض شدیدی را در خود احساس كنند دیگر قادر به رهائی خود از تاثیرات بازدارنده آن در سیر به رضاء خویش نباشند. باید این نكته را در نظر گرفت كه هر نوع عدم تمایل به امر آمیزش، بیزاری از فردی كه میخواهید با وی سكس داشته باشید(از خودتان گرفته تا شخصی دیگر)، عدم تمركز، فشار عصبی، بیماری، دارو (تجویز شده یا غیر آن)، یا اصولاً هر گونه مرضی كه بنحوی از انحاء بر جریان خون یا بافت ماهیچه ها و یا سر رشته های عصبی تأثیر بگذارد بالقوّه میتوانند مانع سیر طبیعی و تدریجی زنان و دختران به سمت رضاء شده و یا حدّاقل منجر به كاهش مدّت و سقف رضاء در آنها بشوند.

اگر شما از دو مرحله ای (اوّل= ”تراكم رگی“ و دوّم= ”انقباض عصبی عضلات“) كه ذكر شد آنهم در اثر مواجهه با تحریكات جنسی مناسب نگذرید آنگاه طبعاً قادر به تجربه رضاء نیز، متاسّفانه، در خود نخواهید شد . اگر شما بنا بعللی كه در بالا گفتیم و علائمش چنانكه آمد: از عدم حسِّ رضاء گرفته تا نوع ناقص آن و یا كاهش مدّت و سقف آن در جریان آمیزش، چه با خودتان و چه با فرد دیگری، در خود احساس میكنید لطفاً به یك متخصّص، سِكسشناس، مراجعه كنید. و بدون قصد بر نا امیدی شما باید گفت چنین متخصّصانی بسیار نادرند؛ بخصوص در ایران. بنابر درك همین نقیصه است كه ما بنا داریم تا در این «وبلاگ» شما را در جریان ثمرات آخرین تحقیقات در مورد «آمیزششناسی» قرار بدهیم.

در نمودار زیر «شدّت ارضاء» را از تهییج، Excitement، و لذّت ممتد، Plateau، گرفته تا رضاء، Orgasm، در روی محور عمودی و «دامنه یا دوام زمانی» با سه الگوی، 1 و 2 و 3، تا فرود تدریجی به برگشت، Resolution، را متمایز نموده بر روی محور افقی مشاهده میكنید. پس زنان و دختران قادر به تجربه سه الگوی ارضائی مشخّص، اعمِّ از ناقص تا كامل، هستند:


توجّه: مطلوبترین الگو از ارضائات سه-گانه، مورد 2 است كه به تدریج با عروج ارضاء از مراحل «تهییج» و «لذّت ممتد» شما زنان را به عرش با شكوه «رضاء» میرساند. كما اینكه الگوی 3 نیز جالب است آنهم به دو علّت: اُفت و خیزهای پی در پی آن در دو مرحله اوّل و دوّم و سپس صعود ناگهانی آن به فاز رضاء و تداوم نسبی بیشتر آن در این مرحله نسبت به الگوی 2. باری، تا سلیقه و شانس و هنر و مهارت شما و فرد، یا افرادی، كه با آنها آمیزش میكنید چه باشد . . . ! به نمودار بالا با دقّت نظر كنید و احتمالات متفاوت ارضاء شدن را در خودتان از آن استخراج كنید. البتّه زنانی هستند كه ممكن است با تناوب چرخه های ارضاء آنهم در طول یك معاشقه تا پنج-بار و یا حتی بیشتر به قلّه رضاء برسند. هر چه تعداد رضاء-های شما بیشتر باشد تبعاً وفور هرمونهای درد-كُش، تسكین دهنده و آرامبخش در بدنتان بیشتر و بنابراین ظرفیت شما در مواجهه با چالشهای روزمرّه زندگانی بالاتر. در ضمن، رضاء علامت برخورداری شماست از یك «قلب و سیستم عروقی» سالم و بهینه. در یك كلام، دستیابی به «رضاء» بنوبه خود یك هنر است.

آمیزششناسان، دوره های پاسخهای جنسی را به چهار مرحله تقسیم نموده اندكه بترتیب و همانطور كه در نمودار بالا میبینید عبارتند از: تهییج، Excitement؛ لذّت ممتد، Plateau؛ رضاء، Orgasm؛ و برگشت، Resolution. البته زمان و كیفیّت و خودآگاهی زنان و دختران در هر مرحله و حتی گاه ترتیبش برای هرفرد ممكن است متفاوت باشد.

تحریك جنسی غالباً با پاسخهای زیر به محركهای فیزیكی-ذهنی همراه است. لطفاً با مشاهده و دقّت در دو نمودار زیر به مكانیزم مراحل ارضاء توجّه كنید:

مرحله «تهییج»:

· ابتدا در طی ده تا سی ثانیه بابهشت مرطوب، لزج و لیز، Vaginal Lubrication، می گردد،

· كِچُولْ،Clitoris ، بزرگتر و برافراشته میشود،

· مَلَبان و كِلبان، Labia، متورّم شده،

· جسم رحم، Uterus، به سمت عمود ایستادن حركت میكند،

مرحله «لذّت ممتد»:

· دو سوم بابهشت، از داخل، منبسط، Vaginal Expanssionو بالونی گشته و طبعاً زن را شیفته و طالبِ « پُر- شدن » میكند،

· رحم به اهتزاز درآمده، عمودی می ایستد و قیف آن تا حدی خود را به بالا میكشد،

· رنگ مَلبان و كِلبان تغییر میكند،

· دیواره مجانب بابهشت و مثانه متورّم شده یك سوّم، تا خارج، بابهشت را كمی تنگتر نموده و با آماس خود «بالش رضاء،Orgasmic Platform » را پدید میآورد. از همینروست كه تا حدی در این مرحله به زن كمی حالت ادرار نیز دست میدهد،

مرحله «رضاء»:

· «بالش رضاء» دچار یك سری رعشه های متناوب انقباضی، Rhythmic Contractions، میشود،

· رحم منبسط شده،

· «ماهیچه چِلّانیِ مَكُونْ، Rectal Sphinkter » تا حدی منقبض میگردد.

مرحله «برگشت»:

· «بالش رضاء» ناپدید میشود،

· بابهشت به حالت عادی خود باز میگردد،

· در زیر قیف رحم در بابهشت «حوضچه منی،Seminal Pool » پدید میآید،

· «ماهیچه چِلّانیِ مَكُونْ،Rectal Sphinkter » به حالت عادی خود برمیگردد.

البتّه در طول سه مرحله اوّل و بخصوص در مرحله دوّم و سوّم نیز:

پستونك، Nipples، سینه ها در اثر انقباض عضلانی وابسته شَقُّ و رَقْ، Erect، شده و حجم پستانها افزایش میابد،

و بالاخره در مرحله چهارم پستانها بوضع عادی خود برمیگردند؛ اگر چه پستونكها ظاهراً همچنان راست ایستاده باشند.
اورگاسم (2)


اورگاسم چیست؟

بخش سوّم؛


همانطور كه در مقاله قبل ذكر شد، بابهشت در نتیجه «تراكم رگی» جداره های داخلیش، ر.ک. سكس-ابزار، مرطوب لغزنده و لزج میشود كه این تراوشات گاه در قالب قطرات ریز از بابهشت به علّت فشار بالا و تراكم خون در شریانهای اطراف آن یك امر طبیعی است. این فرآیند چیزی شبیه اشك چشم یا نوعی تقطیر و استحاله بیولوژیكی است؛ كه ما نام آنرا و در همینجا «شهد بابهشت» میگذاریم. این قطرات ممكن است با هم یكی شوند و از بابهشت به خارج آن جریان یابند و در نتیجه منجر به خیسی میان پاهای زن نیز بشوند. میزان و غلظت و بوی شهد بابهشت در زنان متفاوت است؛ حتی در یك زن آنهم در دوران مختلف: كه بستگی به عوامل زیادی دارد از جمله وضعیت فعلی سیكل ماهیانه و تغذیه او. نه رطوبت، لزاجت و لیزی بابهشت علامت كاملی، شرط كافی، است دالِّ بر آمادگی زن برای آمیزش و یا دخول و نه عدم آن لزوماً نشانی است بر آماده نبودن زن برای آمیزش و یا دخول. زنان كمبود یا عدم شهد بابهشت در خود را میتوانند با «روانگر، Lubricant، آبی؛ ترجیحاً، (و نه روغنی كه ممكن است موجب عفونت بابهشت بشود) تا حدی جبران كنند. باری، خشكی بابهشت شما یك امر طبیعی است و گاه موقت، اما اگر از مشاهده آنها در خود در حین آمیزش و یا دخول ناراحت هستید به پزشك مربوطه مراجعه كنید. بعضی دیگر از زنان، شهد خیلی زیادی تولید می كنند كه حتی لباسشان را خیس می كند و این خود مایه خجالت آنها در اماكن عمومی میشود؛ این نیز طبیعی است و صرفاً میزان تفاوت در عملكرد بدن زنها را نسبت به یكدیگر نشان میدهد.

در نمودار زیر میخواهیم كمی به فیزیك خارجی بابهشت: عمدتاً «محوركِچُل، Clitoral Shaft»، «كاپوت كچل، Clitoral Hood »، «سَركچل، Clitoral Glans »، «كِلَبان، Labia Minora» در سه حالت «عادی»، «تهییج» و «لذّت ممتد» بپردازیم. راستش ما هنوز در مورد چگونگی فیزیك بابهشت در حالت «رضاء، Orgasm،» متاسّفانه اطّلاعاتی نداریم.

در طی فرایند «لذّت ممتد»، زن امور زیر را تجربه میكند:

· افزایش قابل توجه تهییجات جنسی،

· افزایش «تراكم رگی» در بابهشت منجر به توّرم ثُلث، از طرف خروجی، بابهشت شده و در نتیجه دهانه آن حدود 30% بازتر میشود. همچون یك گُل كه در اثر آمیزش با سر پنجه های آفتاب صبحگاهی میشكفد،

· بخش دو-سوّم داخلی بابهشت حجیم میشود و زن در این حالت نیاز و هوس به پر شدن و دخول می كند،

· میزان لزاجت و روانی بابهشت در طی این مرحله ممكن است كاهش یابد، بخصوص اگر كمی طولانی باشد،

· كچل بزرگ شده و راست می ایستد، سر كچول بطرف «زین عشق، Pubic Bone، برگشته و در زیر كاپوت كچل پنهان میشود،

· كلبان بطور قابل توجهی شاید حدود 2 تا 3 برابر قطورتر میشود،

· رنگ كلبان در زنانی كه زایمان نداشته اند بطور قابل توجهی از صورتی به قرمز تغییر كرده و در زنانی كه زایمان كرده اند از قرمز روشن به شرابی پر رنگ مبدل میشود. رنگ واقعی این قسمت در زنها متفاوت است؛ منتها بطور نسبی،

· محیط رنگی پستونك، Nipple، متورّم میشود،

· سینه ها در زنانی كه بچه شیر داده اند حدود 20 تا 25% بزرگ تر میشود و در زنانی كه بچه شیر نداده اند این حجم كمتر و یا هیچ افزایشی از خود نشان نمیدهد،

· حدود 50 تا 70% از زنانی كه جریان خون زیادی در زیر پوست بدنشان جاری میشود، «تخلیه جنسی، Sex Flush، را در قفسه سینه خود و اندامهای دیگرشان نیز تجربه می كنند،

· ضربان قلب افزایش می یابد و بطور قابل توجهی تند میزند،

· تنشهای جنسی در رانها و كفل ها به میزان زیادی احساس میشود،

· در این حال بدن زن آمادگی كامل برای «آمیزش دخولی، Intercourse» را از خود بروز میدهد.

مشاهدات بالینی نشان میدهند كه امكان رضاء در زنان محال است مگر آنكه اوّل رنگ كلبان آنها، در اثر افزایش فشار خون در بافتهای اسفنجی مربوطه، تغییر كرده باشد. اگر شما به تمامی تغییرات فیزیكی در سكس-ابزار داخلی و خارجی زنان دقّت كنید، متوجه میشوید كه آنها تا قبل از اواخر مرحله «لذّت ممتد» به هیچ وجه آمادگی «آمیزش دخولی» را ندارند. بدن زن علامت آمادگی خود را از برای دخول با شكوفان شدن لایه های داخلی بابهشت و همچنین باز كردن دهانه بابهشت خود اعلان مكند. رطوبت و لزاجت در بابهشت به تنهایی علامت آمادگی زن به پذیرش آمیزش دخولی نیست. این پدیده مبیّن اهمیت تطابقی تشریفات طولانی قبل از آمیزش جنسی است. حاملگی، آنهم به توسّط هر مردی، برای مادران كهن و ماقبل كهن ما كه دسترسی به داروها و ادوات جلوگیری نداشته اند ریسك بسیار خطرناكی بوده است. یكی از نشانه های رضاء در زنان بالا بردن لگن خاصره در حین آمیزش است، تا بدین ترتیب مسیل مناسبتری از برای منی مرد به رحم آنها فراهم آید. و این پُز یا رفتار هم صرفاً وابسته به شدّت تمایل و عشق و لذّت زن است از همبستر خود؛ مكانیزم دفاعی بدن زن در تقابل با حاملگی ناخواسته ــ مثلاً تجاوز به عنف. حالا، مكانیك تلمبه ای آمیزش دخولی میان زن و مرد را در نظر بگیرید؛ فاز بیرون آمدن چُل مرد از بابهشت زن بلحاظ تكاملی دارای سه عملكرد است:

الف- تحریك: ماساژ چُل تا انزال،

ب- تخلیـــه: كه تا قبل از انزال «حوضچه منی» را در انتهای بابهشت، زیر قیف رحم، تخلیه كند چون امكان دارد منی و بنابراین اسپرمهای مرد دیگری(یا خودش را كه دیگر بی رمق شده اند) در بطن بابهشت(كه قادر به حفظ اسپرم از پنج تا هفت روز است) موجود باشد.

ج- رخصـت: مرد با كاهش وزن خود در این مرحله به زن امكان مناسبتری در بالا كشاندن لگن خاصره اش به وی میدهد تا بدین ترتیب جاذبه زمین ــ بطور هندسی با قرار گرفتن قیف رحم در زیر بابهشت و نه در امتداد آن در حالت خوابیدگی تمام بدن ــ در هدایت منی مرد بداخل رحم نیز به كار لقاح مدد رساند.


برای بزرگ نمایی روی تصویر کلیک نمایید!

در طی فرآیند رضاء زن این امور را در خود تجربه میكند:

· ارتعاشات موزون ماهیچه ها در ثلث انتهای خروجی بابهشت و انقباضات تناوبی رحم و مكون. اولین ارتعاشات ماهیچه ای به شدّت فشرده هستند یعنی در هر0.8 ثانیه، یك بار اتفاق میافتند. همانطور كه رضاء ادامه می یابد این انقباضات كم و كمتر شده و خیلی تصادفی میشود. در یك رضاءِ آرام انقباضات ماهیچه ای حدود 3 تا 5 بار اتفاق میافتد و در یك رضاءِ شدید حدود 10 تا 15 بار،

· ”هیجان جنسی“ تشدید شده و بخش بزرگی از بدن را فرا میگیرد،

· در حالت رضاء نه تنها ماهیچه های اطراف خاصره بلكه تمام ماهیچه های بدن دچار انقباض میشوند،

· مطابق نوارهائی كه از امواج مغزی گرفته اند؛ فرایند رضاء در مغز نیز رخ میدهد،

· بعضی از زنها در طی رضاء مایعی را از رحم خود بیرون میدهند كه این انزال زن نامیده میشود. در حالیكه هنوزه اجماعی بر سر اینكه مایع مزبور واقعاً ادرار است یا انزال زن در كار نیست؛ امّا، منشأ این مایع خیلی اهمیت ندارد. وقتی این مایع از رحم بیرون میاید، زنها معمولاً رضاء خیلی شدیدی را گزارش میدهند و این مهم است. خوب چرا كسی از انزال مرد حتی اگر خیلی فراوان نیز باشد سؤال نمی كند،

· بروز علائم مرحله «انقباض عصبی عضلات» در سراسر بدن بخصوص در صورت، دستها و پاها مشهود است. حالت صورت یك زن وقتی كه رضاءِ لذّت بخشی دارد ممكن است با فیگور و قیافه او در حین احساس درد نیز یكسان باشد،

· در اوج ارضاء تمام بدن بطور لحظه ای سفت میشود.

زنانی كه برغم آمیزش هرگز رضاء را تجربه نكرده اند و یا زنان مجرّدی كه مطمئن نیستند آیا این تجربه را داشته اند، اغلب می پرسند: ”رضاء چگونه احساسی است؟“ و پاسخ به این سؤال اگر غیر ممكن نباشد خیلی مشكل است. تصور كنید به كسی میخواهید احساسی را كه در مست شدن، عطسه كردن یا خمیازه كشیدن دارید منتقل كنید، آسان نیست. چطور و چگونه حواس و مغز ما محركهای فیزیكی را تغییر میدهد چیزی است كه بسته به هر فرد متفاوت است و این بستگی نیز انواع خاصّ خود را دارد. در حالیكه محركهای فیزیكی بسادگی تن به اندازه گیری میدهند امّا ادراك آنها توسط افراد قابل محاسبه نیست حتیً اگر بدن آنها به یك مانیتور متصل بوده باشد. رضاء اگر چه دارای عوامل عینی است امّا در مقام ادراك، و نه فی نفسه، یك پدیده روانی-ذهنی است. اگر یك زن دچار آسیب عصبی شده باشد، ممكن است قادر به تجربه رضاء در خود نباشد.

بر طبق یك نظر میتوان رضاء را اینگونه تعریف نمود: ”زنان اغلب احساس رضاء را همان احساس موقّت تعلیق و بی وزنی در ابتدای كار می دانند كه بلافاصله با احساس مطبوعی از لذّتی شدید همراه است. این احساس از كچل آغاز و همچون موج به سرعت در سراسر اندام خاصره منتشر میشود. زن در سكس-ابزار خود معمولاً گرما، تهییج یا نوعی خارشِ نیشگون-مانند امّا خوش حس میكند كه معمولاً خود را نیز به سرتاسر بدن تسری می دهد. و در نهایت بیشتر زنان دچار انقباضات ماهیچه ای در بابهشت و در قسمت پائین خاصرة شده كه اغلب به نام «تپش خاصره ای» نامیده می شود.“

در حالیكه تمام رضاء-ها از لحاظ اندامی یك طور هستند و تفاوت آنها تنها در شدت و طول مدت می باشد، یك زن شاید تمام آنها را در یك بار احساس نكند. رضاء در طی استشهاد خیلی متفاوت تر از ارضاء در حین آمیزش است. در واقع بیشتر زنان و در اكثر موارد بیشتر رضاء را در طی استشهاد با خود یا زن دیگری حس میكنند. علّتش هم واضح است و آن برمیگردد به آنچه در باب تفاوت كاركرد مغز زن و مرد طیّ مقالات گذشته گفتیم. ببینید، آمیزش بنوعی بیان و زبان احساسات و نیازهای «خودِ آدمی» است آنهم در قالب یكسری فعل و انفعالات و رفتارها: اعم از آگاهانه و غیر آن ــ مثلاً صداهائی كه زنان غالباً در فرایند ارضاء ادا میكنند كه در حالت رضاء ناگهان به اوج خود میرسد!(براستی، تا بحال هیچ از خود پرسیده اید چرا زنان چنین اصواتی را تولید میكنند؛ این چه آوازی است كه آنها سر میدهند ؟! چرا مردان چنین نمیكنند ؟! هیچ حیوان ماده پستاندار دیگری این ویژه گی در حین آمیزش از خود نشان نمیدهد؛ امّا چرا ؟! توضیحش طلبتان !)

زن در حین آمیزش به تمركز ذهنی بیشتری نسبت به مرد محتاج است و این استشهاد است كه فرصت و نهایت توجه به خودشان را به زنان میدهد آنهم فارغ از دغدغه و نگرانی نسبت به مرد معشوقشان كه اصولاً در حین آمیزش طالب منافع و كیفهای خاصّ خود می باشد. باری، زمانی كه بابهشت یك زن پُر نباشد احساس رضاء در وی كاملاً از زمانی كه یك چُل، طبیعی یا مصنوعی، در بابهشت او در آن هنگام باشد متفاوت است. یك زن تفاوت انقباضات بابهشت خود را زمانی كه چیزی در آن باشد با زمانیكه چیزی در آن فرونرفته و صرفاً ماهیچه های بابهشتش در تو بر توی هم منقبض و فرو رفته باشند؛ كاملاً حس می كند. جالب است كه در یك تفاوت ارگانیك و چشمگیر نسبت به مردان این زنان هستند كه رضاء كلی بدن، رضاء كچل، رضاء بابهشت و حتی رضاء رحم خویش را حس و ادراك می كنند. در حالیكه آلات تهییج كننده تمامی این رضاء-ها است امّا تعامل آنها با هم در جریان ارضاء و شدّت و ضعف رعشه ها و انقباضات و مدّت و تقدّم و تاخّر آنها در هر زن نسبت به دیگری متفاوت است.


بخش چهارم؛

برخی از آمیزششناسان بر این نظرند كه یك زن سالم با داشتن »آمیزش دخولی«، به حالت رضاء میرسد، چون وقتی چُل وارد بابهشت میشود لایه های داخلی كلبان را به عقب هل داده و یا به جلو كشیده و این حركات بنوبه خود به طور غیر مستقیم باعث تحریك جسم كچل از داخل میگردد. (توجّه: بیش از نودوپنج درصد ار كلّ جسم كِچُلْ در داخل بدن زن است.) دیگر متخصّصین با این نظریّه موافق نیستند و معتقدند كه گر چه این امر به لحاظ تكنیكی ممكن است امّا شاید عملاً غیر ممكن باشد. بهرحال، هر دو نظریه بر سر این واقعیّت متّفقند كه: رضاءِ بابهشتي،Vaginal Orgasm،یك ارضاءِ عَرَضی و ثانویه است آنهم تابع پاسخهای كچل. یعنی در وابستگی مكانیكی میان كچل با بابهشت است كه این نوع رضاء برای زن حاصل میشود. والّا بابهشت در خود بعلّت عدم تراكم سررشته های عصبی همچون »سر كچل« اصلاً واجد حسّاسیت بسیار بالای كچل نیست.»

حالا جالب اینجاست كه مشاهده این پدیده در زن اتّفاقاً از دیدگاه »رفتار شناسی محیطی« كاملاً قابل توجیح است:

1. »آمیزش« برای جنس زن آنهم از دیدگاه تكاملی واجد چهار كاركرد مجزّا از یكدیگر است: الف- سلامتی؛ ب- تفریح؛ ج- ایجاد مَودّت با زنان دیگر؛ د- تناسل.
2. قرار گرفتن در فرایند تناسل برای جنس زن او را نه تنها در معرض حسادت مردان در مسابقه كامگیری از وی و بنابراین توسّل به خشونت علیه او قرار میداده، بلكه زایمان قاتل شماره یك مادران كهن ما نیز بوده است. بنابر تئوری »خودخواهی ژنتیكی« بدیهی است كه بابهشت زن از حسّاسیت جنسی كچل او برخوردار نباشد.

حالا من كه مجبور شدم به یكباره در وسط معركه »رضاء« به صحرای »فمنیزم« بزنم پس بگذارید ضمن بیان روضه فلسفی خود شما را نه به گریه بلكه تعجّب، فكر و تبسّم وادارم. . . !

ببینید عزیزان من؛
من در » یك نقد. . . « مدّعی شدم كه »...ما فعلاً در یك جهان مردانه داریم زندگی میكنیم..« ! از ویژگیهای برجسته این جهان همین مُد »ازدواج« است و صرفاً »تشكیل خانواده حول این محور، ازدواج«. در این جهان، درست همانند دنیای شامپانزه ها، روابط آمیزشی قربانی مكانیسم تناسل شده است؛ یعنی بخاطر تناسل است كه ناآگاهانه دوست و عاشق شده همسر برگزیده آمیزش و تناسل میكنیم. چون تناسل بدون آمیزش زن و مرد برای فهم و تكنولوژی انسان قدیم ( البتّه به جز تا همین اواخر، چون امروزه بوسیله لقاح مصنوعی و ژنتیكی دیگر نیازی به دخول نیست) قابل تصوّر نبوده؛ از همینروست كه نهاد ازدواج زن را صرفاً در رابطه با یك مرد »همسر« میكرد.

در حالیكه حتی رفتار بونوبوها (ر.ک. بونوبوها و فمنیزم) نشان میدهد كه آنها میان آمیزش و تناسل تمایز قائلند. بیولوژی سكس-ابزار زنان و تاریخ تكاملی آنها فریاد میزند كه آمیزش نزد زنان واجد یك امر بسیار مهم (اجتماعی و سیاسی: ایجاد مودّت گروهی آنهم در مقابل كنترل قدرت مردانی با قدّ و هیكلی بیش از دو برابر آنها) بوده است. آمیزش خود یك زبان بود دارای رفتار، فرم، و مقصود، احساسات، خاصّ خودش. از عمر زبانمند شدن نوع انسان آنهم در رسته اجداد بسیار متاخّر ما، »كرو مگنون« و ناطق شدنش چیزی بیش از شصت و پنج یا فوقش صد هزار سال نمیگذرد و این زمان بسیار كوتاهی است در مقایسه با عمر تكاملی هفت میلیون ساله نوع انسان پس از جدائیش از گره، اجداد، مشتركش با میمونها در درخت تكامل.

چون این مردها نیستند كه حامله میشوند؛ از همینرو نمیتوانند بدون اعمال یكسری محدودیتها تحت عنوان »جفتْ پاسداری« به یك اطمینان نسبی در جهت اینكه فرزندان حاصله واقعاً متعلّق به خود آنها هستند و نه مردی دیگر دست یابند. این كاملاً طبیعی است كه مرد امكاناتش را بخواهد صرفاً در ژنهای خود سرمایه گذاری كند و یا در صورت تموّل ببیشتر مالش را فقط برای اولاد خویش به ارث گذارد. بنابراین »ازدواج« یك راه حل مردانه است برای جفتْ پاسداری كه ریشه در »خودخواهی ژنتیكی« انسان دارد؛ كما اینكه همین رفتار، جفتْ پاسداری، در میان حیوانات دیگر نیز بسیار رایج است. بنابراین ما غنای رابطه انسانی را چلّانده و در امر تناسلی میان زن و مرد خلاصه كرده ایم و بدتر اینكه ازدواج در معنای مدرن آن تلویحاً با یك تبادر »تكامیزشی« كه اصلاً افسانه ای بیش نیست همراه و مساوق شده است.

شما ببینید چقدر همین ازدواجهای رایج از فرجامی تراژیك برخوردار میشوند آنهم بر اساس یك انتظار و باور كاذب زن و شوهر از یكدیگر به تكامیزشی بودن نوع انسان. انسان و اكثر حیوانات نه نرها و نه ماده هاشان هرگز تكامیزش نبوده، نیسته و نخواهند بود و این خوش خیالی را بدون رودربایستی باید به گور ببرید ــ كه چنین شیری خدا هم نآفرید. حرمسرائی یا »چند زنی« همچنان در بطن همین ازدواج امروزی و یك-به-یك وجود دارد. حرمسرا مگر چه بوده است ؟! یك یا تنی قلیل از زنان داخل آن سوگلی مرد بوده اند و بقیه برای آمیزش و تفریح و همدمی و جولیدن و رفع حاجت و ماجراجوئی و مزّه كردن و سرگرمی و پز دادن و اعمال قدرت و شوكت او. حالا زنان خانه دار همان حكم سوگلی را برای مردان متآهّل دارند و تبعاً معلوم است كه مشتریان »زنان حرفه ای« چه در ایران و زمان حال و چه در انیران و ازمنه دیگر مردان مزدوجند.

پس حال كه ما بواسطه علوم، میمها، فهمیدیم روابط بالقوّه غنی انسانی را، آنهم با تحمیل جبر ژنهای خودخواه، به صرف «تناسل» تحویل كرده ایم؛ آنگاه نه از »انفجار جمعیت« كه بزرگترین منشاءِ گرفتاریهای انسان مدرن شده است و نه از مردانه شدن جهانی كه در آن زندگی میكنیم و نه از این ازدواجهائی كه از هر دو تاش یكی پوچ از آب در میآید تعجّب خواهیم كرد؛
● از اوامر و نواهی دینی و اُسطوره ای كه بگذریم همسری دائم در قالب ازدواج اصلاً چه ربطی به خوشبختی زنان و مردان دارد ؟!
● منافع زن و مرد از ازدواج چیست ؟! اگر انگیزه ژنتیكی زن به تناسل آنهم با همانند سازی، صد در صد خود، و نه پنجاه در صدی با یك مرد، امروزه كاملاً امكانپذیر شده است؛ پس چرا ازدواج ؟!
● اگر اقتصاد و مدیریّت انفورماتیك اهمیّت زور و بازوی جسمی و تشكیلات هرمی اقتصاد صنعتی و كشاورزی را از بین برده است و تبعاً مغزی را با پردازش موازی، مغز زن، تر جیح میدهد؛ پس چه نیازیست كه زنان بخاطر نیاز مالی و احیاناً عدم توانائیشان به تحمّل هزینه اولادشان تن به ازدواج دائم با یك مرد بدهند ؟!

این پرسشها و دهها نظیر آنها سخت جانسوز و هشدار دهنده اند بخصوص برای نسل جوان كه میروند تا قرن بیست و یكم را با همه عجائب و سورپرایزها و مشكلاتش و زلزله هائی كه برتن اندام نهاد «ازدواج و خانواده» خواهد انداخت، تجربه كنند. علّت آنكه در اكثر موارد زنان مفتون مردان میشوند اگر از جبر ژنتیكی و امكانات مالی و وجاهت سیاسی و اجتماعی و قدرت مردان بگذریم، زیبائی ذهن مرد است از برای زن. همانطور كه مرغان خانگی مجذوب بال و پر رنگ و وارنگ خروس و تاج بلند و آوازش میشوند زنان نیز عاشق مغز و ذهن مردان و تولیدات آن از اُسطوره ها ادیان گرفته تا هنرنمائیها و سمفونیها و علوم و مصنوعات میشوند.

حالا من به ضرس قاطع ادّعا میكنم كه اگر برخی از زنها نیز مغز خود را به اندازه مردان زیبا و تبعاً سكسی كنند آنگاه بسیاری از زنها عاشق آنها شده و طالب دوستی، همكاری، آمیزش و حتی همسری با آنها میشوند؛ و این پدیده اصلاً هیچ ربطی به همجنس بازي،Lesbianism، میان زنان به مفهوم رایج امروزی آن ندارد. عصر آنكه دوستی، عشق، آمیزش و تناسل را بر وفق »جهان مردانه« و اصل ژنتیكی و تناسل-محوری آن معنا كرده و بدنبالش باشیم دیگر گذشته است و چالش انسان پُستْ مُدرن در همین است كه نهادهای اجتماعی را چنان مرمّت و یا از پایه طرّاحی كند كه صلح و صفا در میان انسانها حداقل آنچنانكه در میان زندگانی اجتماعی بونوبوها شاهد آنیم، پدیدار شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر